Environmentalist


آیا می‌شود از یک دریاچه خشک، ماهی صید کرد؟

    عنوانی که بر پیشانی این نوشتار برگزیده‌ام، جمله‌ای است که سه روز پیش، وزیر محیط زیست چین، آقای ژو شنگ سیان Zhou Shengxian خطاب به مدیران بزرگ‌ترین شرکت‌های چینی بر زبان آورد. وی، ضمن ابراز ناخشنودی از روند توسعه کشور متبوعش در طول دو دهه‌ی اخیر، هشدار داد که اگر همچنان بدون توجه به ملاحظات محیط زیستی در صدد رشد اقتصادی به هر قیمتی برآییم، کشور را با یک ورشکستی جبران‌ناپذیر و آینده‌ای خطرناک هم‌آغوش کرده و درست مانند آن فرد نادانی عمل می‌کنیم که نخست فرمان خشک شدن یک دریاچه را می‌دهد و آنگاه به ماهیگیرها می‌گوید: تورها را در آب بیاندازید و هر چقدر می‌خواهید، ماهی صید کنید! نوش جان ...

     می‌دانم که خوانندگان تیزبین این نوشتار، بلافاصله با خواندن سطور بالا، یاد پیشنهاد شگفت‌انگیز دکتر پرویز کردوانی برای تغییر ماهیت بوم‌سازگان دریاچه ارومیه افتادند که یکی دو هفته پیش، برای نخستین بار در دانشگاه هنر تهران از آن رونمایی کرد . اما، روی سخنم در اینجا، فراتر از یک فاجعه‌ی منطقه‌ای یا ملّی است؛ زیرا آنچه که به وزیر محیط زیست کشوری که همچنان توسط بزرگترین تشکیلات کمونیستی جهان اداره می‌شود، قدرت و جسارت طرح چنین انتقادهای کم‌سابقه‌ای را داده است، همانا آگاهی از ژرفای اطلاعات گسترده و نگران‌کننده‌ای است که نه فقط کشور متبوعش، که تمامیت حیات در همه‌ی کشورهای موجود در همه‌ی قاره‌های جهان را به چالش گرفته است . زیرا او بهتر از هر کسی می‌داند که از سال 2006 تاکنون، این چینی‌ها بوده‌اند که گوی سبقت را از آمریکایی‌ها در تولید گازهای گلخانه‌ای ربودند و به مقام نخستین کشور آلوده کننده جهان با تولید 6200 میلیون تن دی اکسید کربن (400 میلیون تن بیشتر از آمریکا در سال 2012) مفتخر شدند؛ مقامی که دیر یا زود باید عقوبتش را بچشند و البته هندی‌ها هم دارند چهار نعل می‌تازند تا مقام نایب قهرمانی را از آمریکایی‌ها بربایند. هر چند، همچنان با توجه به جمعیت، به نظر می‌رسد رکورد سرانه تولید دی‌اکسید کربن، در رقابت بین این سه کشور، همچنان در دست آمریکایی‌ها باقی خواهد ماند؛ با این وجود باید بسیار خوشحال باشیم که قطری‌ها در آمریکا زندگی نمی‌کنند! چرا که هیچ انسانی به اندازه مردم اندک موجود در کشور کوچک اما زیاده‌خواه قطر نیست که بر طبل مصرف، بی مهابای فرداها می‌کوبد؛ طبلی که طنین آن، دیر یا زود گریبان‌مان را خواهد گرفت و شوربختانه خشک و تر را با هم خواهد سوزاند.

    کافی است نگاه کنیم به گزارش هفته گذشته بانک جهانی که در 18 نوامبر 2012 منتشر شد و در آن به صراحت اعلام گردید: اگر جامعه‌ی جهانی نتواند اقدامی برای مهار تغییرات اقلیمی انجام دهد، در پایان نخستین سده از هزاره سوم میلادی، یعنی تا کمتر از 88 سال دیگر دمای زمین چهار درجه سانتی‌گراد افزایش خواهد یافت. این در حالی است که در طول قرن بیستم، فقط 0.76 درجه سانتی‌گراد بر میانگین دمای کره زمین افزوده شد و حاصلش اینگونه فاجعه‌بار در شمالگان، جنوبگان و یخچال‌های هیمالیا تا جزایر اقیانوس هند و سواحل نیویورک و فوکوشیما خود را نشان داد. به فاصله فقط سه روز از انتشار این گزارش، سازمان ملل متحد در یک گزارش تکان‌دهنده‌تر فاش ساخت که برآورد پیشین دانشمندان در مورد میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای اشتباه بوده و هم‌اکنون این مقدار، دست کم 14 درصد حتا بیشتر از میزانی است که برای سال 2020 پیش‌بینی شده بود . در این گزارش که گروهی مرکب از 55 دانشمند صاحب‌نام از 20 کشور جهان تحت هدایت برنامه محیط زیست ملل متحد (UNEP) و بنیاد اقلیم اروپا کار تهیه و انتشار آن را برعهده داشتند ، آمده است: در صورتی که اقدام فوری از جانب کشورها در زمینه کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای صورت نگیرد، انتظار می‌رود میزان اشاعه این گازها تا 58 گیگا تن طی 8 سال برسد. درصورتی که گزارش‌های ارزیابی قبلی تاکید داشتند که میانگین انتشار و گسترش گازهای گلخانه‌ای تا 2020 از مرز 44 گیگاتن هرگز عبور نخواهد کرد.

نقشه بالا میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای توسط کشورهای جهان را نشان می‌دهد (هر چه رنگ قرمزتر باشد، سهم بالاتر است) و نقشه پایین، اثر تغییر اقلیم بر کشورهای جهان.   

یادمان باشد که خطر تغییرات اقلیمی یکی از بزرگترین چالش‌هایی است که توسعه با آن مواجه است و رهبران جهان باید مسئولیت اخلاقی خود را برای انجام اقدامی به نفع نسل‌های آینده، به ویژه فقیرترین آنها ایفا کنند. چرا که در صورت تحقق این افزایش 4 درجه‌ای، شهرهای ساحلی به زیر آب می‌روند؛ مناطق خشک (مانند ایران)، خشک‌تر می‌شوند و مناطق مرطوب، مرطوب تر؛ بروز موج‌های گرمای بی‌سابقه در بسیاری از سرزمین‌ها به ویژه در مناطق حاره‌ای؛ تشدید کمبود آب شیرین در اغلب نواحی زمین؛ افزایش شدت توفان‌های گرمسیری؛ از دست دادن غیرقابل برگشت تنوع زیستی از جمله سامانه‌ی شکننده و بسیار مهم صخره‌های مرجانی از دیگر تغییرات مهیبی است که می‌تواند اثراتی جبران ناپذیر بر توان زیست‌پالایی کره زمین برجای نهد.

    و اینها همه شناسه‌های دهشتناکی است که وزیر محیط زیست چین، آنها را دریافته و می‌داند تا چه اندازه از برنامه عقب است.

    کافی است به نقشه جهانی کشورهای اثرگذار و متأثر از انتشار گازهای گلخانه‌ای نگاه کنیم که هفدهم مارس 2011 منتشر شده است و آشکارا نشان می‌دهد که اتفاقاً کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا، کانادا، روسیه، اروپا و استرالیا که در طول یک قرن اخیر بیشترین انتشار گازهای گلخانه‌ای را سبب ساز شده‌اند، خود به مراتب کمتر از کشورهایی نظیر ایران، عربستان، مصر، افغانستان و برزیل در معرض آسیب قرار دارند که گواه دیگری بر نابرابری خطرناک اقلیمی در سده‌ی پیش رو است.

     حال، جای یک پرسش کلیدی از دولتمردان ما در این میان مطرح است؛ ما چه کار داریم می‌کنیم؟ چه برنامه‌ی عملی و جدی برای مهار این بحران، به ویژه در ایرانی داریم که به شدت از تغییر اقلیم آسیب‌پذیر نشان می‌دهد. آیا می‌دانیم که سهم انتشار گازهای گلخانه‌ای برای کشورهای در حال توسعه از میزان کمتر از 40 درصد در سال 1990 به بیش از 50 درصد در سال 2012 افزایش یافته است ؟

    نباید از خاطر برد که همه‌ی خبرها بد نیست و هنوز اگر بتوانیم، به سمت استحصال انرژی‌های نو حرکت کنیم، به سمت تغییر سامانه‌های کشاورزی و استقرار روش‌های بی‌خاکورزی و کاهش مصرف کود و سموم شیمیایی همت گماریم، به سمت حراست از رویشگاه‌های جنگلی و حفاظت از محیط‌های تالابی گام‌های اساسی برداریم و نیز از سهم پروتئین حیوانی در سبد غذایی خود در تعاملی جهانی بکاهیم، می‌توانیم مانع گرم شدن بیش از 2 درجه‌ای کره زمین تا پایان قرن پیش رو شویم.

    آیا این آرزویی محال و دست‌نایافتنی است؟ برای یافتن پاسخ، کافی است این روزها به حجم بحث‌های درگرفته در صحن بهارستان و در ساختمان پاستور دقت کنید و سهم چنین جستارهایی را در آنها بجویید که به خطر تغییر اقلیم پرداخته‌اند تا خود متوجه شوید که ما در کجای این داستان گم شده‌ایم!

http://darvish100.blogfa.com/post-2286.aspx

نوشته شده در  یکشنبه 5 آذر1391ساعت 22:24  توسط محمد درویش 

نویسنده: mannane ׀ تاریخ: دو شنبه 13 آذر 1391برچسب: وزیر محیط زیست چین, تغییر اقلیم, جهان گرمایی, آمریکا, هند, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پیام بحران خشکسالی در آمریکا برای ما در ایران!

 

 

     تازه‌ترین نقشه‌های وضعیت خشکسالی در ایالات متحده آمریکا که توسط مرکز پایش خشکسالی آن کشور – US Drought Monitor - در بیست و یکم اوت (31 مرداد) 2012 منتشر شده است، نشان می‌دهد که ممکن است شدت رخداد خشکسالی، چنان شتاب گرفته و کارمایه‌های تولیدی آن کشور در بخش کشاورزی را به نحوی متأثر کند که ابعاد فاجعه و خسارت به مراتب بزرگ‌تر از خشکسالی مشهور و 4 ساله آمریکا در آغازین سال‌های شروع هزاره‌ی سوم – بین سال‌های 2000 تا 2004 - شود. وضعیت به گونه‌ای است که فقط چیزی در حدود 10 درصد از خاک ایالات متحده آمریکا در سال 2012 از ریزش‌های آسمانی نسبتاً مطلوبی برخوردار بوده و از اثرات خشکسالی متأثر نشده ‌است. حتا در ایالت همواره پرآب شمالی، یعنی آلاسکا هم، آثار خشکسالی بر منابع آب و خاک یک سوم از این سرزمین پهناور اثر گذاشته است. بدترین وضعیت را البته در این میان، ایالت‌های مرکزی و شرقی آمریکا، به ویژه ایلینویز، آیووا، میسوری، ایندیانا، آرکانزاس، کانزاس و نبراسکا دارند که حدود 50 تا 90 درصد از وسعت‌شان، دچار شدیدترین نوع خشکسالی شده و میزان ریزش‌های آسمانی‌شان به نسبت میانگین دراز مدت منطقه، تا 80 درصد کاهش یافته است؛ رخدادی که کاهش معنی‌دار محصولات زراعی و متعاقب آن، افزایش قیمت جهانی این اقلام زراعی، به ویژه ذرت و گندم را در پی داشته است.

    حتا به منظور صرفه‌جویی بیشتر و مقابله با کمبود شدید منابع آب، بسیاری از برنامه‌ها و پروژه‌های بلندپروازانه آمریکا در گردشکده مشهور این کشور – لاس وگاس - متوقف شده؛ واقعیتی که کاهش رونق ساخت و ساز و قیمت مسکن و زمین در آن نواحی را در پی داشته است. به ویژه آن که یکی از بالاترین نرخ‌های اُفت سطح آب زیرزمینی و نشست زمین، اینک از آن منطقه و نواحی مجاورش در کالیفرنیا گزارش می‌شود.
    پرسش اصلی این است که چرا آمریکا با استناد به قدرت فناوری خیره‌کننده خود و با استفاده از تکنیکی به نام بارورسازی ابرها، نتوانسته است این بحران را مهار کند؟ همچنین، چرا دولت مقتدر و مغرور مرکزی قادر نیست از روش‌های تغییردهنده‌ی اقلیم چون هارپ به نفع خود سود جوید؟ در عوض با برگزاری و تقویت چندین نوع از اتاق‌های فکر و جلب نظر تصمیم‌سازان داخلی و مردم محلی، می‌کوشد تا با تبیین روش‌های غیرسازه‌ای و اعمال مدیریت بر مصرف درست و اصولی آب، ابعاد نگران‌کننده‌ی این بحران را به کمینه برساند.
    شگفت‌آور آن که به رغم آشکار شدن چنین ناتوانی مهمی در ساختار اجرایی بدنه دولت آمریکا برای مهار غول خشکسالی و کاهش اثرات سؤ جریان بیابان‌زایی، همچنان پیام‌ها و مصاحبه‌هایی از مقامات تصمیم‌گیر کشورمان منتشر می‌شود که صراحتاً وضعیت خشکسالی چندساله در جنوب خوزستان و دیگر نواحی جنوبی کشور را دسیسه غرب به رهبری آمریکا برای ربایش ابرهای باران‌زا عنوان می‌کنند. و از سوی دیگر، می‌خواهند تا مجدداً با استفاده از بارورسازی ابرها، مشکل دریاچه ارومیه را حل کنند! درصورتی که به رغم ادعاهای وزارت نیرو مبنی بر ورود 2 میلیارد مترمکعب آب به محوطه دریاچه در سال جاری و افزایش 15 درصدی میانگین ریزش‌های آسمانی در اثر بارورسازی ابرها، تازه‌ترین بررسی‌ها نشان می‌دهد که ابعاد خشکسالی در دریاچه ارومیه در 25 مرداد 1391 به مراتب فاجعه‌بارتر از سال‌های پیش از آن در چنین روزی بوده است، به نحوی که برای نخستین بار، ماهیت جزیره‌های دریاچه ارومیه کاملاً از میان رفته و به یکدیگر متصل شده‌اند .
    امید که پیام و زنهار بحران خشکسالی در آمریکا را به درستی درک کرده و باور کنیم، برای مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی، بهترین کار مدیرت تقاضا بر بنیاد آموزه مدیریت به هم پیوسته منابع آب به تفکیک حوضه‌های آبخیز کلان کشور است و بدترین کار، متهم کردن آسمان به کم کاری! یا کشورهای غربی به دزدی ابر و عوض کردن مسیر باد غالب است.

 بازتاب این یادداشت در:
روزنامه اعتماد
تابناک

منبع: http://darvish100.blogfa.com/post-2230.aspx

 نوشته شده در  یکشنبه 5 شهریور1391ساعت 0:50  توسط محمد درویش 

نویسنده: mannane ׀ تاریخ: دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:خشکسالی, آمریکا, لاس وگاس, آلاسکا, دریاچه ارومیه, بارورسازی ابرها, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , mannane.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com